تاب

ساخت وبلاگ
تاب تاب, ا بازی, خدا منو نندازی, اگه ...

نه آن روز, نه فردایش, و نه تمام سال های بعدش, چه در بازی و چه در زندگی, دستم را گرفتی تا زمین نخورم 

اگر هم خوردم از بی بندگی کردن های خودم بود... 

چطور دلمان می آید دوباره و دوباره این شعر را به کودکانمان یاد بدهیم وقتی خدا تنها کسی است که دستمان را رها نکرده, 

و ما چه راهت یاد گرفتیم با خدا قهر کنیم... به سادگی پریدن از یک اسباب بازی به دیگری ...

شاید تمام فرقش همین باشد 

خدای من نه دستم را ول می کند و نه می گذارد من قهر کنم...

خدای من پناه تمام روز های و شب هایم است!

. نه فقط من بلککه تمام بندگانش! 

پس بیایید شعر جدیدی بسازیم 

+ نوشته شده در  چهارشنبه پنجم مهر ۱۳۹۶ساعت 19:27  توسط یگانه   | 
آخزین ذره نور...
ما را در سایت آخزین ذره نور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yebigane بازدید : 74 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت: 6:26